دست نوشته های یک مهندس



به نام خدا
ذوق و شوق نینوا کرده دلم
چون هوای جبهه ها کرده دلم
بود سنگر بهترین مأوای من
آه جبهه کو برادرهای من!
ما طواف جبهه را لایق شدیم
طیبه الله هشت سال عاشق شدیم
در تمام سالهای عشق و جنگ
مهر در سجاده ی ما شد فشنگ
سنگر خوب و قشنگی داشتیم
روی دوش خود تفنگی داشتیم
جنگ ما را لایق خود کرده بود
جبهه ما را عاشق خود کرده بود
داشتیم ای دوست شبهای خطر
ادامه مطلب

ساقی امشب باده از بالا بریز     باده از خم خانه مولا بریز
باده ای بی رنگ و آتش گون بده     زان که دوشم داده ای افزون بده
ای انیس خلوت شبهای من     می چکد نام تو از لب های من
محو کن در باده ات جام مرا     کربلایی کن سرانجام مرا
یا علی درویش و صوفی نیستم     راست می گویم که کوفی نیستم
نیک می دانم که جز دندان تو     هیچ دندان لب نزد بر نان جو
یا علی لعل عقیقی جز تو نیست     هیچ درویشی حکیمی جز تو نیست
لنگ لنگان طریقت را ببین     مردم دور از حقیقت را ببین
مست مینای ولایت نیستند     سرخوش از شهد ولایت نیستند
خیل درویشان دکان آراستند     کام خود را تحت نامت خواستند
خلق را در اشتباه انداختند     یوسف ما را به چاه انداختند
کیستند اینان رفیق نیمه راه     وقت جان بازی به کنج خانقاه
فصل جنگ آمد تما شا گر شدند     صلح آمد لاله ی پرپر شدند
دل به کشکول و تبر زین بسته اند     بهر قتلت تیغ زرین بسته اند
موج ها از بس تلاطم کرده اند     راه اقیانوس را گم کرده اند
موجها را می شناسی مو به مو     شرحی از زلف پریشانت بگو
بازکن دیباچه توحید را      تا بجوید ذره ای خورشید را
ادامه مطلب

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تی خودرو قالب های آزمایشی اتاقی برای دو نفر اخبار فیلم و آهنگ و تکنولوژی آموزشی تکنولوژی خبری Store Haker علی صدیقی پاشاکی Six feet under scream فیزیک آنلاین و نراهُ قریبا